محل تبلیغات شما

بیداری مهدوی



شروع و پایان ایام فاطمیه


دهه فاطمیه اول : از دهم تا بیستم جمادی الاول

دهه فاطمیه دوم : از یکم تا دهم جمادی الثانی



درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) روایات مختلف و متضاد است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر (ص).
میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز.
با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل ، شهادت حضرت فاطمه(س) است و این ایام را فاطمیه اوّل می خوانند.

اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت فاطمه(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیه دوم می خوانند.
ایام فاطمیه جمعا ۶ روز می باشد، ۳ روز در ماه جمادی الاول و ۳ روز در ماه جمادی الثانی. بنابراین فاطمیه اول از ۱۳ تا ۱۵جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد. ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)،۲۹روز بوده باشند،حال آنکه درصورت کامل بودن ماههای قبل،روز شهادت ۱۳جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمری ۳۰ روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.

ولی در عرف به دهه دوم جمادی الاول از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول ۷۵روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول ۹۵روز،شهادت حضرت فاطمه(س) در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود.
منبع:وبگردی گروه مقالات مجله شیعه

فهرستی از اسامی کسانی که در واقعه عاشورا نقش‌آفرینی کرده و در قتل فرزند نوه ر‌سول الله (ص) دخیل بودند را به همراه سرانجام و چگونگی مرگ آن ملعونین که من‌الازل و الی‌الابد مورد لعن و نفرین پیروان و محبین رسول الله (ص) و خلفای راستینش هستند، می‌خوانید.


شمر ﺑﻦ ﺫﯼﺍﻟﺠﻮﺷﻦ

نقش وی درکربلا : ﻧﻘﺶﺁﻓﺮﯾﻦ ﺍﺻﻠﯽ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼ، ﺻﺪﻭﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﯾﻮﺭﺵ ﻫﻤﻪ‌ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ﻉ) ﻭ ﯾﺎﺭﺍن آن حضرت
سرانجام و چگونگی مرگ : ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ، ﮔﺮﺩﻥ‌ﺯﺩﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﻏﻦ ﺩﺍﻍ


* ﺣﺼﯿﻦ ﺑﻦ ﻧُﻤﯿﺮ

نقش وی در کربلا : ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﺍﻥ ﻟﺸﮑﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﻭ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ)
سرانجام و چگونگی مرگ : ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﺍﺷﺘﺮ ﺟﺴﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺳﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﺱ ﻋﺒﺮﺗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ.


* ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ

نقش وی درکربلا : ﺩﺭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﮐﺮﺑﻼ، ﻫﻤﻪ ﺟﻨﺎﯾﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺗﺤﻘﻖ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﺰﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻧﻘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ.
سرانجام و چگونگی مرگ : ﭼﮑﯿﺪﻥ ﻗﻄﺮﻩ ﺧﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ) ﺑﺮ ﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺁﻥ ﺯﺧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ، ﺟﺴﺪﺵ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪ.


* ﺷﺒﺚ ﺑﻦ ﺭﺑﻌﯽ

نقش وی در کربلا : ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ) ﺯﺩ.
سرانجام و چگونگی مرگ : ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺭﺍﻥﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﺎ ﻣُﺮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﺴﺪﺵ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ.


* ﺣﺮﻣﻠﺔ ﺑﻦ ﮐﺎﻫﻞ

نقش وی در کربلا : ﭘﺮﺗﺎﺏ ﺗﯿﺮ ﺑﺮ ﮔﻠﻮﯼ ﻋﻠﯽﺍﺻﻐﺮ (ﻉ)
سرانجام و چگونگی مرگ : ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺗﯿﺮﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ.


* ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﺣُﺼﯿﻦ

نقش وی در کربلا : ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ (ﻉ) ﺑﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺑﯽﺷﺮﻣﯽ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ع) ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺣﺴﯿﻦ! ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﺟﺮﻋﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﭼﺸﯿﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺑﻤﯿﺮﯼ.
سرانجام و چگونگی مرگ: ﺑﻪ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ﻉ) ﻣﺒﺘﻼ ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﺳﺘﺴﻘﺎﺀ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪ، ﻫﺮﭼﻪ ﺁﺏ ﻣﯽﻧﻮﺷﯿﺪ ﺗﺸﻨﮕﯽﺍﺵ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻧﻤﯽﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻼﮎ شد.


* ﯾﺰﯾﺪ ﺑﻦ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ

نقش وی در کربلا : ﭼﻮﺏﺯﺩﻥ ﺑﺮ ﺩﻧﺪﺍﻥﻫﺎﯼ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ﻉ)
سرانجام و چگونگی مرگ : ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻗﺺ ﻭ ﻣﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﻣﺘﻼﺷﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻗﯿﺮ ، ﺳﯿﺎﻩ ﺷﺪ.


* ﺳﺤﺎﻕ ﺑﻦ ﺣَﯿﻮﻩ ﺣﻀﺮﻣﯽ

نقش وی در کربلا : ﺩﺍﻭﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ ) ﺗﺎﺧﺖ ﻭ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ.
سرانجام و چگونگی مرگ : ﺑﺎ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻉ) ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﭘﯿﺴﯽ ﻣﺒﺘﻼ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﯾﺨﺖ، ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮ ﺑﺪﻧﺶ ﺗﺎﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻼﮐﺖ ﺭﺳﯿﺪ.


* ﺍﺣﺒﺶ ﺑﻦ ﻣﺮﺛﺪ (ﺍﺧﻨﺲ)

نقش وی در کربلا : ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﺑﺮ ﺑﺪﻥ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ) ﺗﺎﺧﺖ ﻭ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ.
سرانجام و چگونگی مرگ : ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺗﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻤﺎﻥ، ﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ به درک واصل شد.


* ﺑَﺠﺪﻝ ﺑﻦ ﺳُﻠﯿﻢ

نقش وی در کربلا : ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ) ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺑﺮﯾﺪ.
سرانجام و چگونگی مرگ : ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ، ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﻏﻠﺘﯿﺪ ﺗﺎ ﻫﻼﮎ شد.


* ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺣﺠﺎﺝ

نقش وی در کربلا : ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ(ﻉ) ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺴﺖ، ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ ) ﺭﺍ
ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﻧﺎﻣﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﺎﻣﻼﻥ ﺳﺮﻫﺎﯼ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﻮﺩ.

سرانجام و چگونگی مرگ : ﺑﻪ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ﻉ) ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﻼﮎ ﺷﺪ.


* ﻋﻤﺮ ﺑﻦ‌ ﺳﻌﺪ

نقش وی در کربلا : ﻣﺠﺮﻡ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ.
سرانجام و چگونگی مرگ : ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ.


* ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻦ ﻧُﺴﯿﺮ ﮐِﻨﺪﯼ

نقش وی در کربلا : ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺿﺮﺑﻪ ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ (ﻉ)
سرانجام و چگونگی مرگ : ﻗﻄﻊ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﻣﺎﻧﺪ.

ابوالحسن خرقانی می گوید:

 جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد؛

اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای شیخ ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد.

دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده های گل آلود می رفت.
به او گفتم؛قدم ثابت بردار تا نلغزی!
گفت؛من بلغزم باکی نیست، به هوش باش تو نلغزی شیخ، که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.

سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت.
گفتم: این روشنایی را از کجا آورده ای؟
کودک چراغ خاموش ساخت و
گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم: زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت می کرد!
گفتم: اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بی خود شده ام که از خود خبرم نیست، تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

تذکره اولیاء عطارنیشابوری

افراد مشهوری که در ابتدای راه شکست هایی خوردند که شاید اگر ما به جای انها بودیم واین گونه شکست میخوردیم از ادامه راه منصرف میشدیم


[http://www.aparat.com/v/3Qmx0]


قطره کوچکی از علم بیکران حضرت علی(ع)


شاهکار پاسخ امیرالمؤمنین به سؤال علم بهتر است یا ثروت جمعیّت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون، فرعون، هامان و شدّاد.»
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود، بلافاصله پرسید:
ـ اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!» مرد که آخر جمعیّت ایستاده بود، پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند؛ ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.»
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است؛ ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!»
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت ‌علی(ع) در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.»
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدّتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی(ع) در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند؛ ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.»
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجّب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیّت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیّت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیّت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را ببرد، امّا ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.» مرد ساکت شد.
همهمه‌ای در میان مردم افتاد، چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجّب مردم گاهی به حضرت‌ علی(ع) و گاهی به تازه‌ واردها دوخته می‌شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی(ع) وارد مسجد شده بود و در میان جمعیّت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(ع) فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود؛ امّا علم هر چه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.»
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام(ع) در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند؛ ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.»
سکوت، مجلس را فرا گرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که . نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
ـ یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسّمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند؛ امّا علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.»
نگاه‌های متعجّب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجّب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی(ع) مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبّر دارند، تا آنجا که گاه ادّعای خدایی می‌کنند؛ امّا صاحبان علم همواره فروتن و متواضعند.» فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیّت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام(ع) را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.»

منبع: کشکول بحرانی، ج 1، ص 27. به نقل از امام علیّ ‌بن ‌ابی‌ طالب(ع)، ص
142




امام صادق(ع) فرمود: در روز قیامت عذاب هفت نفر از همه سخت‌تر است، فرزند آدم(ع) که برادرش را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) در مورد خداوند بحث و خدا را انکار کرد و دو نفر از بنى اسرائیل که قوم خود را یهودى و مسیحى کردند .

شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» درباره کیفر قابیل فرزند خطارکار حضرت آدم(ع) و دو نفر از بنی اسرائیل و دو تن از امت اسلام با توجه به روایات رسیده این چنین نقل می‌کند:

- راوى مى‌گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: در روز قیامت عذاب هفت نفر از همه سخت‌تر است: فرزند آدم(ع) که برادرش را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) در مورد خداوند بحث و خدا را انکار کرد، دو نفر از بنى اسرائیل که قوم خود را یهودى و مسیحى کردند، فرعون که گفت: من بالاترین خداى شما هستم و دو نفر از این امت که یکى از آن‌ها بدتر از دیگران است و در تابوتى شیشه‌اى در زیر جهنم در دریاهایى از آتش قرار دارد.

-راوى از امام باقر(ع) پرسید: اولین کسى که وارد جهنم مى‌شود کیست؟، فرمودند: ابلیس و دو نفر دیگر که در سمت راست و چپ او هستند.

-اسحاق بن عمار صیرفى مى‌گوید: به امام کاظم(ع) عرض کردم: درباره آن دو نفر چیزى بگویید و من درباره آن دو مطالب زیادى از پدرتان شنیده‌ام، فرمودند: اى اسحاق! اولى همانند آن گوساله و دومى همانند سامرى است.

عرض کردم: بیشتر بفرمایید.

فرمودند: به خدا سوگند آن‌ها عده‌اى را مسیحى، یهودى و مجوسى کردند، خداوند کار آن‌ها را نبخشد.

عرض کردم: بیشتر بفرمایید.

فرمودند: سه نفر هستند که خداوند به آن‌ها نظر رحمت نمى‌افکند، آن‌ها را پاک نمى‌کند و عذاب دردناکى براى آنها مهیاست.

عرض کردم: فدایت گردم، اینان کیستند؟

فرمودند: کسى که از جانب غیر خدا ادعاى امامت کند یا امام از طرف خدا را بدنام کند و یا گمان کند آن دو نفر بهره‌اى از اسلام داشته‌اند.

عرض کردم: بیشتر بفرمایید.

فرمودند: اى اسحاق! برایم فرقى ندارد که آیه محکمى از قرآن را محو کنم، پیامبرى حضرت محمد(ص) را انکار کنم، گمان کنم در آسمان خدایى نیست یا در امامت بر حضرت على(ع) پیشى بگیریم (یعنى گناه این کارها با گناه انکار امامت امیرالمؤمنین(ع) و ادعاى امامت خودم برابر است).

عرض کردم: فدایت شوم، بیشتر بفرمایید.

فرمودند: ای اسحاق! همانا در جهنم دره‌اى به نام سقر» است، از زمانى که خداوند آن را آفریده، نفس نکشیده است، اگر خداوند به اندازه سر سوزنى به او اجازه تنفس بدهد، بدون شک همه زمینیان را آتش مى‌زند و همانا جهنمی‌ها از گرما، بدبویى، کثیفى و عذاب‌هایى که خداوند براى اهل این دره آماده کرده، گریزانند و همانا بدون شک در این دره کوهى است که همه کسانى که در این دره هستند از گرما، بدبویى، کثیفى و عذاب‌هایى که خداوند براى ساکنان این کوه مهیا کرده است، گریزان هستند.

و همانا بدون شک در این چاه افعى‌ای است که همه اهل این چاه از پلیدى، بدبویى، کثیفى و سم‌هایى که خداوند عزوجل در نیش آن براى اهلش مهیا کرده، گریزان هستند و همانا و بدون تردید در شکم این افعى هفت صندوق است که پنج نفر از امت‌هاى گذشته و دو نفر از این امت در آن هستند.

عرض کردم: فدایت شوم این پنج نفر و دو نفر کیستند؟

فرمودند: آن پنج نفر عبارتند از: قابیل که هابیل را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) درباره وجود خدا بحث کرد و منکر خدا شد و گفت: من زنده مى‌کنم و مى‌میرانم، فرعون که گفت: من بالاترین خداى شما هستم، یهودا که گروهى را یهودى کرد و بولس که عده‌اى را مسیحى کرد و دو تن بیابانى از این امت

به گزارش شیعه نیوز»، در زندگی ما روزهایی هست که خیلی هیجان انگیزند، مثل روزی که قرار است نتیجه کنکورمان معلوم شود، روزی که خبر پدر یا مادر شدن را به ما می دهند، یا روزی که خدای ناکرده خبر مرگ عزیزانمان را می شنویم، روزی هم هست که هیجانش قابل وصف نیست اما تفاوت این روز با سایر روزهای خاص ما این است که فصلی نو در زندگی ما آغاز می شود و این روز خاص روز من و تو نیست، یک روز خاص است که هیجانش دامن همه را می گیرد، و فصلی نو آغاز می شود.

بله آن روز روز مرگ ماست، روزی مبهم و اسرار آمیز و برای خیلی هایمان ترسناک، هیچ نمی دانیم که وقتی دست مرگ، ما را سفت می چسبد و از همه داشته هایمان جدا می کند چه حالی خواهیم داشت؟

روزی که در یک ثانیه باید با پدر و مادر و همسر و فرزند و هر آنچه برایمان محبوب و دوست داشتنی است را در چشم بهم زدنی رها کنیم مال و منال و کار و عبادت و همه و همه را رها کنیم و برویم.

کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ[انبیاء/35] ؛ هر انسانى مرگ را خواهد چشید، و ما شما را در مدت عمرتان، چنان که باید، به بد و نیک مى آزماییم، و سرانجام به سوى ما بازگردانده مى شوید».

نکته
حضرت علی (علیه السلام) درباره ی "نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ" فرمودند: سلامتی و غنی، خیر، و بیماری و فقر، شر است و هر دو برای امتحان می باشد.»[1]

سیمای مرگ در قرآن و روایات

آمادگی برای مرگ، نشانه ی اولیای خداست.[2]

مرگ، پایان راه نیست، بلکه به منزله ی تغییر در حیات و شیوه ی زندگی است، مانند لباسی که تعویض می شود.[3]

به عبارتی کسی که اعمال خوبی ندارد لباسش تنگ است و آن را به سختی از تنش خارج می کنند، ولی کسی که دارای اعمال نیک می باشد مانند این است که لباس راحتی پوشیده و به راحتی هم از تنش خارج می شود.

هرکس از انسان ها به نحوی از این جهان رخت بر می بندند، بعضی با سخت ترین حالات و عده ای مثل بو کردن گل.[4]

امیر متقیان امام علی (علیه السلام) در خطبه ی نورانی 83 : هنگامی که تشییع کنندگان بروند و مصیبت زدگان بازگردند، او را برای پرسش های حیرت آور، و امتحان لغزش زا، در گودال قبر می نشانند»

و بدا به حال کسانی که برای این مهم آمادگی لازم را نداشته باشند ، و بدا به حال تهی دستان و بی توشگان سفر آخرت.

پی نوشت ها:
[1]. مستدرک،ج2،ص149.
[2]. سوره جععه/6.
[3]. بحار،ج6،ص154.
[4]. بحار،ج6،ص152.

چرا توافق هسته‌ای را باید شبیه اسب تروا» دید؟

گزاره پایان مناقشه هسته‌ای ایران با غرب» در حالی تبدیل به شاه‌بیت» برخی رسانه‌های داخلی کشور شده که با رصد اظهارات متناقض برخی مقامات رسمی دولت ایالات متحده در چند روز اخیر به نظر می‌رسد باید به جای پایان مناقشه» از آغاز فاز جدید مناقشه ایران با غرب» سخن به میان آورد. در حالی که مقامات دولت ایران سرمست از پیروزی در مذاکرات از دوستی و تعامل حداکثری با کشورهای دنیا بویژه قدرت‌های غربی دم می‌زنند، مقامات رسمی و حکومتی آمریکا همچنان بر  امکان استفاده از گزینه نظامی علیه ایران تاکید دارند.
سخنان جاش ارنست» سخنگوی کاخ‌ سفید در روزهای اخیر نمونه‌ای آشکار از اظهارات پر تناقض مقامات آمریکا درباره موضوع هسته‌ای ایران است. وی با تاکید بر تقویت گزینه نظامی آمریکا علیه ایران در دوران پس از توافق هسته‌ای گفت: ‏نکته کلیدی این است که پس از ‏توافق، گزینه نظامی نه‌تنها کنار نمی‌رود بلکه تقویت هم می‌شود، چراکه طی این سال‌ها ما [آمریکا و اسرائیل] جزئیات ‏بیشتری از برنامه ‏هسته‌ای ایران جمع‌آوری خواهیم ‏کرد».‏ وی در اظهاراتی شگفت‌انگیز و گستاخانه تصریح کرد: زمانی که وقت تصمیم‌گیری فرماندهان نظامی آمریکا و اسرائیل درباره ‏هدف‌گیری می‌رسد، به دلیل ‏اطلاعاتی که طی این سال‌ها به لطف رژیم بازرسی‌ها جمع‌آوری کرده‌ایم، آن تصمیمات به طرز ‏چشمگیری مبتنی بر اطلاعات ‏بوده و توانمندی‌های ما ارتقا یافته‌اند».‏
شاید در نگاه اول و به تعبیر بسیاری از دولتمردان یازدهم این اظهارات تنها برای مصرف داخلی(!) کاربرد داشته باشد لکن با مروری بر تعارض‌های آشکار میان ایران و آمریکا که در روزهای اخیر توسط امام ‌ای رهبر حکیم انقلاب برای چندمین بار مورد تاکید قرار گرفت و نیز بررسی ادبیات مربوط به عملیات فریب»، نه باید و نه می‌توان نسبت به اینگونه اظهارات بی‌توجه بود. رهبر بصیر انقلاب در آخرین رهنمودهای حکیمانه‌شان در خطبه‌های نماز عید سعید فطر در همین رابطه فرمودند:
با این مذاکرات و با متنی که تهیه شده است، در هر صورت ت ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همان‌طور که بارها تکرار کرده‌ایم، ما با آمریکا درباره مسائل گوناگون جهانی و منطقه‌ای مذاکره‌ای نداریم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاکره‌ای نداریم؛ گاهی در موارد استثنایی مثل این مورد هسته‌ای، براساس مصلحت، مذاکره کرده‌ایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانی‌های عمومی قبلی به آنها اشاره کرده‌ام. ت‌های آمریکا در منطقه با ت‌های جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد».
همین مواضع صریح نشان از تعت جدی ایران با دولت آمریکا دارد. بر همین اساس است که صحبت از دستیابی به توافق و تفاهم بر سر حتی موضوع هسته‌ای چندان واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد. بنابراین می‌توان اظهارات روزهای اخیر مقامات آمریکایی از جمله سخنگوی کاخ‌ سفید و همچنین اشتون کارتر» وزیر دفاع آمریکا که دیروز در فلسطین اشغالی سخنانی مشابه جاش ارنست» بیان کرد را نشانه‌ای بر عملیات فریب رژیم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. عملیاتی که تفاهم و توافق موقت هسته‌ای در وین اتریش تنها بخشی از آن است.
در ادبیات مربوط به موضوع فریب در مطالعات استراتژیک غالباً بنا به سطح و برد اثرگذاری، فریب را به ۳ دسته فریب عملیاتی»، فریب تاکتیکی» و فریب استراتژیک» تقسیم می‌کنند. چنانچه آثار و نتایج طراحی‌شده برای عملیات فریب، موجب وارد آمدن ضربات بسیار شدید شود و هزینه‌های غیرقابل جبرانی را که موجب وارد آمدن آسیب‌هایی با تاثیرات بلندمدت یا دائمی بر حریف شود به دنبال داشته باشد، آنگاه آن فریب، فریب استراتژیک نامیده می‌شود. نکته حائز اهمیت آن است که اقدامات فریب دولت ایالات متحده علیه دولت‌های مخالف خود از مشهورترین نمونه‌های فریب استراتژیک در طول تاریخ معاصر به شمار می‌آید.  
با مروری بر تک‌تک عبارات مطرح‌شده از سوی دولتمردان آمریکایی در روزهای اخیر- بویژه نمونه‌های اشاره‌شده- توافق اخیر هسته‌ای نیز بخشی از عملیات فریب آمریکا علیه ایران است. عملیات فریبی که به حسب ابعاد و برد آثارش قطعاً باید به‌عنوان عملیاتی استراتژیک» از آن نام برد. این مهم آنجا بیشتر خودنمایی می‌کند که نگاهی به تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و بویژه موضوعاتی چون مکانیسم ماشه»  اندازیم.
آنگونه که از شواهد و قرائن موجود پیداست، غرب به دنبال آن است تا مطابق با اظهارات جاش ارنست» ضمن افزایش اطلاعات خود از توان نظامی و تسلیحاتی ایران، مقدمات لازم برای تهاجم نظامی احتمالی علیه کشورمان را فراهم آورد. بر همین اساس می‌توان توافق وین را به اسب تروایی تشبیه کرد که قرار است با خود جنگاوران غربی (بخوانید جاسوسان اسرائیل) را به طور پنهان وارد حریم‌های نظامی- امنیتی کشور کند. بر همین اساس می‌توان با بهره‌مندی از داستان تاریخی جنگ تروا، توافق هسته‌ای ایران با غرب در پایتخت اتریش را اینگونه بازخوانی کرد:
 غرب (یونان) پس از آنکه نتوانست پس از  سال‌ها محاصره و تحریم اقتصادی، ایران (تروا) را به زانو درآورد بر آن شد تا با طرح‌ریزی عملیات فریبی به نام توافق هسته‌ای (اسب تروا) به تقابل با ایران (تروا) بپردازد. بر همین اساس با پنهان کردن سربازان خود در داخل توافق هسته‌ای (اسب زیبای تروا) ضمن وسوسه و فریب سربازان ایرانی (سربازان تروا) موجبات ورود بی‌سر و صدای جنگاوران خود به قلب ایران (تروا) را فراهم کرد و توانست پس از چند دهه محاصره و تحریم ناموفق، ایران (تروا) را به زانو درآورد».
در پایان بر این نکته باید تاکید کرد و نسبت به آن گله نمود که دولتمردان حامی نقد(!) این ادعا را درباره غربی‌ها (مثلا اظهارات سخیف ارنست و کارتر) کاملا رعایت می‌کنند و با سمحه و سهله از کنار تهدیدات آمریکایی‌ها می‌گذرند ولی کافی است یک کارشناس فنی یا یک تحلیلگر به قسمتی از توافق خرده بگیرد، داغ و درفش را آماده می‌کنند!
ضروری است سخنگوی محترم دولت، پاسخی متناسب به اظهارات زشت همتای خود در آمریکا بدهد.

دکتر تقی راستگو

وطن امروز


چند سالی است ‌با شروع ماه رمضان پرسش‌های متعددی ذهنم را به خود مشغول کرده و سعی کردم برای آنها جواب‌های مستندی پیدا کنم؛

ـ چرا ماه‌های قمری جابجا می‌شوند و با این جابجایی تاریخ تمام تولد‌ها و جنگ‌ها و .جابجا می‌شود‌؟
ـ چرا در بین 12 ماه قمری، رمضان برای روزه گرفتن انتخاب شده است؟
ـ چرا ربیع الاول که معنی اش اول بهار است با این سیستم چرخشی گاهی می‌افتد اول پاییز، گاهی وسط تابستان؟ پس چرا اسمش ربیع الاول است؟
ـ و کلی پرسش دیگر .


بنا بر مطالعاتی که در این چند سال به صورت گسسته انجام دادم، به یک نتیجه جالب و البته مستند رسیدم:" ماه‌های قمری در گذشته ثابت بوده و هر چند سال یک بار سال قمری 13 ماهه می‌شده و نام ماه سیزدهم هم نسی» بوده است:

نتیجه این تحقیق خلاصه‌وار این گونه است:


بیشترین استفاده تقویم‌ها در تمدن‌های قدیمی مثل ایران و مصر برای کشاورزی بوده که مثلا بدونن چه موقع شروع کاشت محصولاتشون هست یا کی بارندگی‌ها یا طغیان رودها و شروع میشه. در کنار اون اعیاد و مراسم مذهبی هم روزهای ثابتی در طول سال بودن. این تقویم‌ها بر اساس گردش یک بار زمین به دور خورشید و به اصطلاح تقویم شمسی بودند و بنابراین در سال‌های مختلف ماهها در طول سال جابجا نمی شدند.

اما سال قمری ارتباطی با گردش زمین به دور خورشید نداره و تنها تعداد ماههاش با سال شمسی در عدد 12 برابر هست. از اونجا که مدت گردش ماه به دور زمین ملاک محاسبه طول یک ماه قمری هست و این مدت در ماه‌های مختلف 29 یا 30 روز میشه، بنابراین در مجموع هر سال قمری 10 یا 11 روز از سال شمسی کمتره (‌تفاوت بین 10 یا 11 روز هم در اینه که اون سال شمسی کبیسه باشه یا نه). این امر باعث می‌شه که مثلا بعد از 10 سال، تقویم قمری حدود 100 روز که تقریبا برابر با یک فصل سه ماهه می‌شه، از تقویم شمسی عقب بیفته و اون ماه‌های تقویم قمری که مثلا 10 سال قبل در فصل بهار بودن به فصل زمستون منتقل بشنٍ؛ اتفاقی که الان هم رخ میده!

آیا منجم‌هایی که در زمینه تقویم قمری فعالیت میکردن به عقلشون نمی‌رسید ‌این تقویم متغیر به درد کشاورزی یا سایر کارهایی که به فصول سال ارتباط دارند نمی خوره؟

منجمین به خوبی این موضوع را می‌دانستند و برای جلوگیری از این اتفاق راهکاری داشتند:
هر دو یا سه سال، یک ماه اضافی در سال بعد در نظر می‌گرفتند که اسمش الان دیگه در تقویم قمری نیست.

ماه نسی» یا ماه فراموش شده»؛ این کار یعنی هر چند سال،13  ماهه شدن یکی از سالها باعث می‌شد که تقویم قمری در سال جابجا نشود.
این روش محاسبه در واقع ابداع یهودیانی بود که آنها هم بر اساس تقویم قمری کار می‌کردند و حدود 1600 سال پیش یعنی دویست سال قبل از اسلام پایه گذاری شد و در جزیرةالعرب هم از آن استفاده می‌شد. (رجوع به آثار الباقیه و حاشیه ٔ‌التفهیم بیرونی از جلال همائی ص 225 شود.)

اگر ماه‌های قمری را بر این اساس در کنار ماه‌های شمسی قرار بدیم به نتیجه جالبی می‌رسیم:
در ماه‌های ربیع الاول و ربیع الثانی که معادل با فروردین و اردیبهشت هستن هوا بهاری بوده و به دلیل بارندگی‌های زمستانی محصولات کشاورزی و احشام در وضعیت خوبی بودند و غذا به وفور یافت می‌شده و شترها دهمین ماه بارداری خود را می‌گذراندند.

ماه‌های جمادی الاول و جمادی الثانی معادل با خرداد و تیر هوا شروع به گرم شدن کرده و آذوقه‌ها رو به کاستی می‌گذاره. نام این دو ماه با کلمهً جمادی شروع می‌شوند و معنی سخت شدن زمین و محصولات کشاورزی را می‌دهند.

ماه رجب معادل مردادماه را می‌توان از ریشهً سامی آرامی ریزبا (علی الاصول رِجبا، خورشید، تابستان) یا از سامی غربی رشپ (ایزد آتش) گرفت. یعنی در مجموع معلوم می‌شود ماه رجب در اصل به معنی ماه فصل گرما و تابستان بوده است.

نام ماه رمضان (معادل مهرماه) نیز علی الاصول به تلخیص از نام رمثانه عبری یعنی ماه شدت گرما حادث شده و با کلمه معادل و شناخته شدهً عربی رمضان (سوزان) جایگزین شده است.

بر همین اساس نام ماه شوال (معادل آبان)، ماه کاسته شدن گرما، یعنی آغاز و مقدمهً زمستان پدید آمده است.
ماه ذیحجه هم که مناسک حج در اون انجام می‌گرفت برای راحتی بیشتر در ماه خنک سال قرار گرفته بود؛ بنابراین، رمضان آخرین ماه قبل از کاهش گرما و شروع دوباره فصل بارندگی‌ها بوده و اوج کمبود غذا و احشام و گیاهان. اعراب بادیه نشین سخت ترین روزها را در این ماه می‌گذراندند و عملا چیزی برای خوردن تا شروع ماه شوال نداشتند و با روزه داری و امساک از خوردن آن را سپری می‌کردند!

گروه وب‌گردی تابناک با تو»
منبع: آثارالاقیه و الفهیم، ص 225

آخرین جستجو ها

نظرات وبلاگ های علوم ماورا شیخ طاهر James's collection خنده خرزهره tosobesa وبلاگ نمایندگی گیلان اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها شرکت طرح آزمایان velthidesto فروشگاه رسمی ساعت الیزابت.فقط 17000تومان teaulottafing